۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

بانوی کهن سال زمین...


معمولا برای تصور عظمت کائنات به حجم فیزیکی مسحور کننده اون فکر میکنیم،غافل از اینکه زمان هم در جای خودش بس عجیب و پیچیده است...
متن زیر رو از جلد اول "تاریخ تمدن و فرهنگ جهان"صفحه 35براتون برداشت کردم.فوق العاده است! گوش بدین:
نیجل کلدر فارغ اتحصیل رشته علوم طبیعی از دانشگاه کمبریج است،خلاصه زیر از کتاب او به نام "زمین ناآرام "چشم انداز تاریخ بشر را رسم می کند:
ده سال در علم جدید و در زندگی انسان ،زمانی طولانی است ،اما برای سیاره ما تقریبا هیچ است .برای افزودن چند میلیمتر به ضخامت عظیم صخره ای که با انباشته شدن گل و لای بر بستر دریایی کم عمق ایجاد می شود ، زمانی کافی نیست ؛ برای چند آتفشان که ویران کند و تعداد زیادی زمین لرزه ایجاد کند زمانی کافی است اما برای قاره ها که به اندازه یک پا ،یا همین حدود جابه جا شود، نه ....
زمان بدهید صخره سخت همچون قیر جاری میشود،زمان بدهید،قاره ای که روی آن نشسته اید دهان باز می کند و اقیانوس تازه ای ،به بزرگی اقیانوس اطلس ،تشکیل می شود .یا قاره دیگری نزدیک ساحل شما می آید و آسوده به آن پا میگذارید .این رویدادها در نقشه های جغرافیایی به سبک جدید پیش پا افتاده است ،اما هیچ یک از انواع آنها در عمر کوتاه ما روی نمی دهد .100میلیون سال یا یک کلان سده ،طول می کشد تا زمین حوزه اقیانوس بزرگی را مهندسی کند یا تشکیل دهد.
برای مثال ،عمر زمین آنقدر کهنسال است که قاره های عظیم سیاره با میانگین سرعت فقط 4کیلومتر مربع تشکیل شده است .اگر خدای اطلس برای نگاهداری زمین در طول این همه سال ،روزی یک سکه پرداخته بود ،مدت های مدیدی بود که خزانه بانک مرکزی پر شده بود.
یا آنکه می توانیم مادر زمین را بانویی 46ساله ترسیم کنیم ،به شرط آنکه ،سالهای عمر او را کلان سده،یک میلیون سده ،در نظر بگیریم،هفت سال نخستین زندگی او برای زندگی نامه نویسان به کلی ناشناخته است !اما اعمال دوره آخر کودکی او در سنگهای قدیمی در گرینلند وجنوب افرقا دیده می شود .سطح سیاره ما ،مانند حافظه آدمی ،گذشته را تحریف میکند،بر رویدادهای تازه تاکید می ورزد و بقیه رویدادها را در هاله ابهام فرو میبرد.یا دست کم در پیوند های ناچمگیر سلسله کوههای از هم گسسته پنهان می دارد .
بیشتر چیزهایی که در روی زمین می شناسیم،از جمله همه چیزهای اساسی در زندگی جانداران ،محصول شش سال اخیر زندگی این بانوست!به اصطلاح شکوفایی او در میانسالی است .تا 42سالگی ،قاره هایش از زندگی به کلی عاری بود،و تا 45سالگی - فقط یک سال پیش-گیاهان گلدار پیدا نشده بود!در همین زمان ،خزندگان بزرگ ،ازجمله دایناسورها ،حیوانات دست آموز او بودند وپاره پاره شدن آخرین ابر قاره در جریان بود.
دایناسورها هشت ماه پیش ناپدید شدند!و پستانداران نو رسیده جای آنها را گرفتند.در نیمه آخرین هفته ،گوریلی انسانوار جای خود را به انسانی گوریل وار داد و مادر زمین در پایان هفته شروع کرد به لرزیدن ار سرمای آخرین تکه های عصر یخ .از زمانی که موجود تازه ای که خود را انسان اندیشه ورز می نامد ،شروع کرد به دنبال کردن سایر حیوانات ،فقط 4ساعت گذشته است ،و کشاورزی و یکجانشینی همین یک ساعت پیش ابداع شد!
یک ربع ساعت قبل موسی خود را از شکافی درپوسته زمین به سلامت گذراند ،و حدود پنج دقیقه بعد از آن ،عیسی بر فراز تپه ای درباره گناه موعظه کرد.درست یک دقیقه پیش در عمر 46ساله مادر زمین ،انسان انقلاب صنعتی را آغاز کرد .او در خلال همین یک دقیقه بر شمار خود وبر مهارتهایش به میزان عظیمی افزود وسیاره را در جست و جوی فلزها و سوخت تاراج کرد...
.
از خوندن این متن برای دوستام اصلا خسته نمی شم.
تو فرهنگ ما احترام به بزرگتر خیلی جا داره...شاید اگه کمی آگاهیمون رو بیشتر کنیم، دور وبر خودمون(لازم نیست فعلا خیلی دور بریم)مسن تراز کره زمین پیدا نکنیم...
خواهشمیکنم بیاین بهش احترام بذاریم...
برام نظرتونو بنویسین

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

yanni


آهنگهای 2009یانی رو گوش دادین؟

اگه نه حتما این آلبومشو پیدا کنید و با تمام وجودتون گوش بدین! فوق العاده اس!قبلا فقط برای سرگرمی به یکی دو تا از کنسرت هاش نگاه میکردم.اما این یه چیز دیگه است !

کنسرتشم پیدا کردم .رویایی بود!


پ ن : chloe هم سن منه ! ;-) (البته یه کم کمکی هم غم انگیزه!)

۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

به دنبال ایراد نداشته....

با الهه رفته بودیم دانشگاه آزاد،میخواستیم یه تحقیق مربوط به معماری اسلامی رو به استاد مرادی بدیم که اونجا کار میکنه..داشتیم از ورودی خواهران(!!!!!!!)رد میشدیم که خانم بسیار خوش اخلاق مامور بهمون اختار داد که:
خانووم کجاااا؟!! (خب اینجا دانشگاهه و ما داریم میریم داخل!چی روشن نیست؟!!)
الهه براش توضیح داد که اینچنین...
یه نگاه غیظ به سرا پای من انداخت و به الهه گفت شما برو خودت تحقیق و بده و برگرد!!!!!(به هیچ عنوان حوصله بحث کردن نداشتم!و به سختی در مقابل این خواسته که شیشه اتاقکشو بشکنم مقابله کردم!)

1-الهه چادرداشت.
2-من چادر نداشتم !
3-پالتوی من بالای زانوم بود!
4-اون فقط به ظاهر من نگاه کرد!
5-شخصیت من در درجه اول به عنوان یک انسان و در درجه های بعدی به عنوان جوان،دانشجو و...مهم نبود!
6-فقط لباسم مهم بود!
7-...
.
.
.
- من بیرون موندم و سعی کردم تا وقتی الهه برمیگرده به فکر پیداکردن ایرادهایی باشم که در من وجود نداشتن اما باعث شدن من بیرون بمونم و الهه بره تو...
- من نماد تمام کسانیه که توی این جامعه مجبورن بپذیرن که ایراد هایی دارن که ندارن!چون مجبورن به خاطرشون مجازات بشن
-این یه مثال کوچیک بود...