۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

به دنبال ایراد نداشته....

با الهه رفته بودیم دانشگاه آزاد،میخواستیم یه تحقیق مربوط به معماری اسلامی رو به استاد مرادی بدیم که اونجا کار میکنه..داشتیم از ورودی خواهران(!!!!!!!)رد میشدیم که خانم بسیار خوش اخلاق مامور بهمون اختار داد که:
خانووم کجاااا؟!! (خب اینجا دانشگاهه و ما داریم میریم داخل!چی روشن نیست؟!!)
الهه براش توضیح داد که اینچنین...
یه نگاه غیظ به سرا پای من انداخت و به الهه گفت شما برو خودت تحقیق و بده و برگرد!!!!!(به هیچ عنوان حوصله بحث کردن نداشتم!و به سختی در مقابل این خواسته که شیشه اتاقکشو بشکنم مقابله کردم!)

1-الهه چادرداشت.
2-من چادر نداشتم !
3-پالتوی من بالای زانوم بود!
4-اون فقط به ظاهر من نگاه کرد!
5-شخصیت من در درجه اول به عنوان یک انسان و در درجه های بعدی به عنوان جوان،دانشجو و...مهم نبود!
6-فقط لباسم مهم بود!
7-...
.
.
.
- من بیرون موندم و سعی کردم تا وقتی الهه برمیگرده به فکر پیداکردن ایرادهایی باشم که در من وجود نداشتن اما باعث شدن من بیرون بمونم و الهه بره تو...
- من نماد تمام کسانیه که توی این جامعه مجبورن بپذیرن که ایراد هایی دارن که ندارن!چون مجبورن به خاطرشون مجازات بشن
-این یه مثال کوچیک بود...

۸ نظر:

اميد گفت...

سلام زهرا خانم البته از نوع سنجاقكيش.خوب تو هم چادر بپوش تا كسي بهت گير نده!!!!!!.سبز باشي،خيلي سبز

علی کرمی گفت...

سلام
خیلی برام جالب بود
آخه من تابستون امسال میهمان دانشگاه آزاد ایلام بودم و چون تو دانشگاه خودمون (آزاد بندرعباس) همیشه با تی شرت می رفتم و چیزی به نام ورودی خواهران و برادران نداریم گارد دانشگاه ایلام یه روز به لباس من گیر می داد و یه روز به اینکه از ورودی خواهران خارج شدم!
خیلی خنده داره و این نهایت بی فرهنگی است!
همه چیز رو توی لباس می بینند و شخصیت یه دانشجو رو به راحتی تمتم خرد می کنند!
خلاصه دو ماه که اونجا بودم خیلی اذیتشون کردم! جالبه بدونی هیچ دختروپسری نمیتونند کنار هم بشینند و سالن مطالعه و کتابخونه و ... همگی جداست!

ناشناس گفت...

سلام
وبلاگ قشنگی داری اما من دوست ندارم آدم فقط بخاطر اینکه یه کاری کرده باشه کار کنه ...
خب همونطور که بعضی چیزای دیگزان واسه تو عجیبه متقابلا واسه دیگران تو نیز.
اگه مثلا اون کسی که دربان بوده بخاطر ... دختر چادری رو راه داده باشه چی؟
یا شاید بخاطر ... تو(یا در وجود تو) نذاشته بری تو و اونو خیلی عادی مث دیگران گذاشته و ... هزاران قرائت دیگه
وقتی از تک بعدی چادر پرستان بدت میاد کمی از تک بعدی بودن خودت هم بترس
دوستت دارم

محمد گفت...

سلام نظر ناشناس مال منه

محمد گفت...

سلام
میشه بگی 17 اردیبهشت 87 چی شده که نقطه عطف زندگیتون شده ؟

زهرا صادقی گفت...

حقیقتش محمد عزیزخیلی منظورتو از اون سه نقطه ها نفهمیدم.
اماهدف من از این نوشته فقط بیان یک نکته ساده بود که متاسفانه تو جامعه ما خیلی پیچیده شده،
حق من،حق تو
حریم من،حریم تو

محمد گفت...

حرفای من ساده و به زبون بچه های بی کلاس و خاکیه

محمد گفت...

سلام
دوست داشتم منظورت رو از نقطه عطف زندگی می شنیدم که می تونستم راجع به دیدگاهت به زندگی قضاوت نزدیک تری به واقعیت داشته باشم تا بدینوسیله مفاهیم قابل هضم تری از مطالب وبلاگتو درک کنم