۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

همه روزهای بعد عید...

سلام
این همه مدت blogspot فیلتر بود و من نمیتونستم چیزی بنویسم...فک میکنم معمولی باشه،نه؟!
بعد عید کلا بهتر بود.هر چند که اکثر دوستانم بعد از عید اصرار داشتن (و دارند؟!) که من یه تغییراتی کردم اما به هر صورت من خوبم .
نشد بنویسم . مثلا از اون روز زیبایی که زد به سرمون و رفتیم آرامستان بهشت رضا واز بین بچه ها فقط من اولین بارم بود..چقدر آروم بود.و بعد بارون گرفت،فقط به خاطر ما و ما رفتیم بام ایلام و کلی اونجا زیر بارون فریاد زدیم!به احتمال خیلی قوی تو ایلام ما تنها دخترایی باشیم که این کارو کردیم!( وبعد از اون فریادها من آروم شدم؟!)
بعد عید رصد گذاشتیم..
بعد عید از هم پاشیدیم...
بعد عید فضای شاد طراحی کردیم..(تونستیم؟!)
بعد عید رفتیم تهران..شمس العماره،نیاوران،سعدآباد..
بعد عید رفتم زعفرانیه ،پیش پدرم...(ممنونم پدر،به خاطرتمام چیزهایی که بهم یاد دادی..به خاطر همه چیز..)
بعد عید تولدم بود..
آره ...همین سه روز پیش.تولد خوبی بود.هرچند جای بعضی رفقا خالی بود اما خوش گذشت.واااو! 21سالم شد!
بعد عید..
اصلا عیدو ولش کن!
اردیبهشت و خردادو بچسب! من عاشقشونم.بخصوص اردیبهشت!

۱ نظر:

شادی گفت...

سلام زهرای بی وفا خوبی عزیزم
دلم برات تنگ شده، جور کن بیا مهاباد...جدی میگم روش فکر کن

خوشحالم می کنی...منم تنهام